-
20
یکشنبه 1 مردادماه سال 1391 05:59
به بابام گفتم سوئیچ ماشینو بده ...... گفت : می خوای بری جایی؟ ... گفتم : بله پدر عزیزم (ستاد مبارزه با فتنه ی پَ نَ پَ - واحد فرزند صالح) ... بچه داییم به دنیا اومده. همه خوشحال و اینا. مامان بزرگم برگشته میگه حالا میخاین براش اسم بذارین؟میگم...اگه شما صلاح بدونین (ستاد مبارزه با فتنه ی پَ نَ پَ – واحد احترام به...
-
19
دوشنبه 19 تیرماه سال 1391 14:14
تو تاکسی بودیم، بعد راننده اومد از یه فرعی تو اصلی بپیچه به راست، از 5 نفر آدم تو ماشین 4 نفر سمت چپو نگاه کردن که ببینن ماشین میاد یا نه. تنها کسی که نگاه نکرد راننده بود ... قبل از 12 بخوابیم میگن مرغی، بعد از 12 بخوابیم میگن جغدی، رأس 12 بخوابیم میگن بمیر بابا با این سر وقت خوابیدنت... چیکار کنیم بالاخره؟ ... به...
-
18
سهشنبه 6 تیرماه سال 1391 23:50
-
17
سهشنبه 6 تیرماه سال 1391 23:49
چندنفر داشتن میرفتن کوه، سرپرستشون (که از قضا لکنت زبون هم داشته) از وسط راه شروع میکنه میگه: چ چ چ.... ملت اول یکم نگاش میکنن ببینن چیمیخواد بگه، بعد میبینن نمیتونه حرفش رو بزنه، بیخیال میشن و راه میافتن، این بابا هم همه مسیر همینجور هی میگفته چ..چ..چ.. وقتی میرسن بالا میخواستن چادر بزنن سرپرسته بالاخره میگه:...
-
16
چهارشنبه 31 خردادماه سال 1391 00:10
-
15
چهارشنبه 31 خردادماه سال 1391 00:09
تو تاکسی بودیم، بعد راننده یهه اومد از یه فرعی تو اصلی بپیچه به راست، از 5 نفر آدم تو ماشین 4 نفر سمت چپو نگاه کردن که ببینن ماشین میاد یا نه. تنها کسی که نگاه نکرد راننده بود ... قبل از 12 بخوابیم میگن مرغی، بعد از 12 بخوابیم میگن جغدی، رأس 12 بخوابیم میگن بمیر بابا با این سر وقت خوابیدنت... چیکار کنیم بالاخره؟ ......
-
14
چهارشنبه 31 خردادماه سال 1391 00:02
به یارو میگن چرا دور دهانت مگس جمع میشه؟ میگه آخه لهجم شیرینه!!! ... یارو چند متر دورتر از قبری گریه میکرد، ازش پرسیدند چرا نزدیکتر نمیری؟ گفت: مرحوم از فامیلای دورمون بود. ... آخه بدبخت ها ایران میخواد بمب اتمی بسازه به شامپو چه ربطی داره؟!! شامپو رو چرا تحریم می کنید؟! ایرانیا ینی اگه کچل بشن نمی تونن بمب اتم بسازن...
-
13
شنبه 27 خردادماه سال 1391 01:06
حموم بودم،مامانم میزنه به در میگم:بله؟ میگه:حمومی؟ میگم:په نه په اینجا لندن هست صدای منو از رادیو بی بی سی میشنوی!!! میگه:در زدم بهت بگم مهمونها اومدن دختراشون هم رفتن تو اتاقت دارن با کامپیوترت کار میکنن، لباس و حوله ات رو هم از پشت در بر میدارم که امشب رو لندن بمونی تا فهم درست جواب دادن رو یاد بگیری، احتمالا...
-
12
شنبه 27 خردادماه سال 1391 00:33
تلویزیون داره میگه: جوونا باید مسیر زندگیشونو مشخص کنن تا موفق بشن ... یهو مامانم برگشته میگه : مسیرشون مشخصه دیگه ... اینترنت ..آشپزخونه... اینترنت...دستشویی.. اینترنت...تخت خواب ...!!! ... عوارض جانبی بعد از یک شکست عشقی بعضیا چیه ؟ در آوردن گوشی از حالت سایلنت ! نبردن گوشی به دستشویی و حمام ! از رمز درآوردن اینباکس...
-
11
شنبه 27 خردادماه سال 1391 00:30
-
10
شنبه 27 خردادماه سال 1391 00:22
یارو نه درس خونده؛ نه شغلی داره؛ نه ماشینی... خلاصه هیچی نداره؛ ازش می پرسی ازدواج کردی؟ با اعتماد به نفس میگه هنوز دم به تله ندادم! لامصب تو خودت تله ای! ... رفتم از دکه روزنامه بخرم یه زنه اومده میگه آقا ببخشید آدامس موزی دارید؟ مرده یه آدامس موزی بهش داده، زنه میگه نه یه طعم دیگشو میخوام! ... یه رفیق داریم اسطوره...
-
9
شنبه 27 خردادماه سال 1391 00:12
خیلی خیلی جکه!
-
8
شنبه 27 خردادماه سال 1391 00:09
فرق نیمرو درست کردن خانوم ها و آقایان خانمها چطور نیمرو درست میکنن؟ 1-ماهیتابه را میزارن رو گاز 2- توی ماهیتابه روغن میریزن 3- اجاق گاز زیر ماهیتابه رو روشن میکنن 4- تخم مرغها رو میشکنن و همراه نمک توی ماهیتابه میریزن 5- چند دقیقه بعد نیمروی آماده رو نوش جان میکنن....
-
7
شنبه 27 خردادماه سال 1391 00:07
خبر فوری بالاخره متخصصان توانستند به روش مهندسی معکوس سرنشین بدون هواپیما بسازند. امام موضوع اصلی چند چیز هست که نشدیم! ته دیگ طلایی رنگ خوشمزه هم نشدیم، دو نفر سرمون دعوا کنند!!! ویرگول هم نشدیم، هر کی بهمون رسید مکث کنه!!! خربزه هم نشدیم، هر کی می خورتمون پای لرزش هم بشینه!!! آهنگ هم نشدیم، دو نفر بهمون گوش کن!!! به...
-
6
شنبه 27 خردادماه سال 1391 00:03
-
5
جمعه 26 خردادماه سال 1391 23:59
بردم داداشم رو رسوندم کلاس، برگشتم. مامانم می گه رسوندیش؟ پـَـ نه پَــ، انداختمش توی چاه، این هم پیراهنشه! رفتم نانوایی سنگکی. نانوا داشت با انگشتش روی نان رو سوراخ سوراخ می کرد. نوبت من که شد، نانوا گفت شما هم نان می خواهی؟ پـَـ نه پَــ، اومدم از شما تایپ یاد بگیرم! یارو دو ساعت موهاشو درست کرده همه رو به هوا ... از...
-
4
جمعه 26 خردادماه سال 1391 23:49
یه شخصی از خیابون رد میشده ، میبینه یه بچه نشسته کنار خیابون گریه میکنه. جلو میره و میگه چی شده عزیزم ، پسر بچه میگه سکه ۲۵ تومانی ام را گم کرده ام. مرد میگه اینکه گریه نداره بیا این۲۵ تومانی مال تو! باز هم به گریه کردن ادامه میده ، مرد میپرسه دیگه چیه ؟ بچه میگه اگه اون سکه را گم نکرده بودم الان ۵۰ تومن پول داشتم .
-
3
جمعه 26 خردادماه سال 1391 23:48
-
2
جمعه 26 خردادماه سال 1391 23:46
از بیل گیتس پرسیدن از تو ثروتمند تر هم هست؟ در جواب گفت بله فقط یک نفر. پرسیدن ک…ی؟ در جواب گفت سالها پیش زمانی که از اداره اخراج شدم و تازه اندیشه ی طراحی مایکروسافت و تو ذهنم پی ریزی می کردم،در فرودگاهی درنیویورک قبل از پرواز چشمم به این نشریه ها و روزنامه ها افتاد. از تیتر یک روزنامه خیلی خوشم اومد،دست کردم توی...
-
1
جمعه 26 خردادماه سال 1391 23:38